دانلود آهنگ با مدعی نگویید از احمد شاملو
متن آهنگ با مدعی نگویید از احمد شاملو
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد با درد خودپرستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
خار ار چه جان بکاهد، گل عذر آن بخواهد
سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی
با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش
بیماری اندر این راه خوش تر که تندرستی
در آستان جانان از آسمان میندیش
کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی
در گوشه سلامت مستور چون توان بود
تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی
در مجلس مغانم دوش آن صنم چه خوش گفت
با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی
آن روز دیده بودم این فتنه ها که برخاست
کز سرکشی زمانی با ما نمی نشستی
عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ
چون برق از این کشاکش پنداشتی که جستی
..................................
در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم
خازن میکده فردا نکند در بازم
مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم
به هوایی که مگر صید کند شهبازم
ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم
سر سودای تو در سینه بماندی هیهات
چشم تر دامن اگر فاش نکردی رازم
صحبت حور نخواهم که بود عین قصور
از خیال تو اگر با دگری پردازم
ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی
جز بر آن عارضه شمعی نبود پروازم
همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم
چون نی آخر به لبانت نفسی بنوازم
گگگگگر به هر موی سری بر تن حافظ باشد همچو زلفت همه