متن آهنگ تراک 01 از حسین زمان

تموم زندگیه من . . .

خواستم برات غزل بگم دیدم قلم یاری نکرد

وقتی که دید دل ابریه تو سینه امه یه کوه درد

خواستم بهت هدیه بدم یه سینه ریز گل یاس

دیدم که باغچه یخ زده شاخه ها خالی از گلاست

تمومه زندگیه من قصه سرگردونی بود

توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود

تمومه زندگیه من قصه سرگردونی بود

توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود

زندونی بود زندونی بود زندونی بود . . .

خواستم پرنده بشمو تو قاب چشمات بشینم

دیدم چشات باور نکرد عشق منو نازنینم

خواستم بگم با عشق تو روزای بهتر میرسه

قصه ی سرگردونیام با تو به آخر میرسه

تمومه زندگیه من قصه سرگردونی بود

توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود

تمومه زندگیه من قصه سرگردونی بود

توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود

زندونی بود زندونی بود زندونی بود . . .

عشقت پناه من نشد تکیه گاه من نشد

تو این شب فاصله ها چراغ راه من نشد

میخوام سکوتو بشکنم بغضمو فریاد بزنم

بگم چی بوده سهم من سهم تو دنیا بودنم

تمومه زندگیه من قصه سرگردونی بود

توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود

تمومه زندگیه من قصه سرگردونی بود

توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود

زندونی بود زندونی بود زندونی بود . . .

خواستم برات غزل بگم دیدم قلم یاری نکرد

وقتی که دید دل ابریه تو سینه امه یه کوه درد

خواستم بهت هدیه بدم یه سینه ریز گل یاس

دیدم که باغچه یخ زده شاخه ها خالی از گلاست

تمومه زندگیه من قصه سرگردونی بود

توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود

تمومه زندگیه من قصه سرگردونی بود

توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود

زندونی بود زندونی بود زندونی بود . . .