دانلود آهنگ حقیقت از بهزاد پکس

متن آهنگ حقیقت از بهزاد پکس

گوش کن رفیق ... وقتی تو خیابونا چرخوندتو روزنامه هاتو خوندم ...

فکر نمی کردم یه روز آزادیتو ببینم ... حالا که اومدی خوش اومدی ...

بخشی از داستان زندگی موری ویلد ولفه ... گوش کن ...

[◀] موری ویلدولف :

یه تن زخمی و یه دل تیکه پاره

شما نبودید ندیدید شب بی ستاره

بی اشاره میرم سمت حس و حال قدیم

همون روزایی که فقط بابا بود و اوستا کریم

اینا درد و دل منه نه مثل درد و دل همه

امیدوارم دلم از این بازی دست خالی نره

وقتی حقیقتم پشت دروغ قایم شد

دنیا چشماشو بست و خدا خوابش برد

روزی که با رفیقا شدم جای بابا قاطی

زندان شد نصیبم بدون هیچ ملاقاتی

اون روز که تو جشنواره واسه بابام دست می زدن

من تو انفرادی با دیوارا حرف می زدم

گفتم بابا تو رپ یه روزی من میکنم کولاک

که مقایسم بکنن با امینم و توپاک

وقتش رسیده ناامیدیا برن زیر پام

نشد تصویربردار بزرگی شم مثل بابام

یا میرسم به هدفم یا کشته میشم

تو کهریزکم بودم دیدم گشنگیشم

وقتی بابا ندارم نه پول میخوام نه خونواده

رفیقت خدا باشه همه چی روبراهه پسـر ...

[◀] بهزاد پکس :

داداش تنهاییتو دیدم میدونم چی کشیدی

گفتی می میری زیر بار حرف زور نمیری

تو این دنیایی که همه خنجر از پشت می زنن

بره هاشون از گرگای وحشی گشنه ترن

وقتی شنیدم اومدی دلم گرم شد بازم

بازم میشینیم میسازیم ما فردارو با هم

ما دردارو با غم یه جا تقسیم کردیم

همه مشکلاتو پیش پامون تسلیم کردیم

خدا بالا سرمونه همه چی درست میشه

دلت ناامیدی رو کشت پس از بزرگیشه

پاشو وایسا رو پاهات راه زیادیو داریم

چه روزایی تو پاییز حرف فردا رو می زدیم

یادت میاد داداش پس مثل اون روزای قدیم

با هم میریم جلو نمیزاریم هدف بمیره

نزار ناامیدی همه رو ازت بگیره

خیلی وقته که آزادی تو قفس اسیره

داداش خوش اومدی دستاتو بده بلند شو

پاشو مثل قدیم شبای بدو روشن کن

پاشو وایسا داداشی دنیا رحم نمکنه

روزای خوب میاد همیشه بد نمی مونه

[◀] موری ویلدولف :

وقتی فکر می کردم به شبای بی ستاره

دیدم خاطرات شیرینمم گریه داره

پس گریه کن اگه خواستی منو بشناسی

اینا حقیقته نمی گیرم فاز احساسی

شاید تو این راه میرسیدیم به جسدامون

همش بغض میشد توی گلو نفسامون

رفیقامون بودن آخه همش مشکوک برام

فکرشو نمی کردم که یه روز از کوک در آن

به هدفم میرسم حتی با دست خالی

میرسم به آرزویی که تو روش دست میزاری

روم نمی شد بگم پسر اون پدرم

بعد از آزادی زندان خواستم خونه نرم

آزادی منم فقط بوده کار خدا

شاید مادرم بوده که شده دست به دعا

با یه دل پاک میرسم به آرزوهام

میخونم تا وقتی که سفید بشه تار موهام

انقدر میرم بالا ناامیدی از یاد بره

یه روز بغض تو گلوم مثل فریاد بشه

پس می بینم آینده رو با مسیری باز

تیر دست سهراب پاره میشه سیم رو ساز