دانلود آهنگ در مسلخ عشق از محمد سعیدی ابواسحاقی
متن آهنگ در مسلخ عشق از محمد سعیدی ابواسحاقی
ماه می جوید درون آسمان چشمان من
دل نمی بیند به جایی ذره از ایمان من
مومنی پُر مدعایم بر جَبینم نقش مُهر
خنده بر لب ها نشانده سجده ی جُنبان من
مهِر را ببریده سر، قانون بی قانون ز ما
کیست تا همت کند زین رفته بر جبران من
خشت خشت جان ما ناراستی گردید وبس
چون شود از نو، نهاد راست بر بنیاد من
حق وناحق کفر و ایمان رو کند مویی جدا
کیست آنی تا ستاند حق بی سامان من
دَم زدن از حق و از دین برده ایمان از میان
دردها لبریز دل شد، کو طبیب جان من
دل نمی بینم ز بهر دیگران اندر طپش
مهربانی مرده گویی، در سر وسامان من
از بزرگان، پندگویان، پند ناگیرد کسی
مانده از انسانیت، تنها به من، عصیان من
گویمی با خویش : "حامد" ورد لب های تو چیست؟!
هیچ مانده اندرونم بویی از انسان من؟!