دانلود آهنگ روایت از شهرام ناظری
متن آهنگ روایت از شهرام ناظری
در مزار آباد شهر بی تپش
در مزار آباد شهر بی تپش
وای جغدی هم نمی اید به گوش
دردمندان ، دردمندان بی خروش و بی فغان
خشمناکان بی فغان و بی خروش
آبها از آسیا افتاده است
آبها از آسیا افتاده است
دارها برچیده خونها شسته اند
دارها برچیده خون ها شسته اند ، خون ها شسته اند
جای رنج و خشم و عصیان بوته ها
خشکبنهای پلیدی رسته اند
خانه خالی بود و خوان بی آب و نان
و آنچه بود ، آش دهن سوزی نبود
این شب است ، آری ، شبی بس هولناک
لیک پشت تپه هم روزی نبود
لیک پشت تپه هم روزی نبود
نغمه نیستم که بخوانی
قصه نیستم که بگویی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن!
من درد مشترکم
مرا فریاد کن!