دانلود آهنگ زندگی نامه از همایون بهمنی
متن آهنگ زندگی نامه از همایون بهمنی
اینترو:
دلیل سنگینیه اعصابت عقده هاته
یه خونه که پنجره داشته باشه بتابه نور
اونجا گفتم این من نبودم کاشکی
همایون بهمنی یه بچه ی ناز بود
ورس1:
دلیل سنگینیه اعصابت عقد هات
چیزی که خستت کرده دیگه مشکلاته
همایون بهمنی یه بچه ی ناز بود
نه هیکلش گنده او نه قدش دراز بود
تا اینکه بزرگ شدو زندگی بش گفت بستِته
تو باس سختی بکشیو درارو روت بسته شه
توی زیرزمین آرزو یه خونه ی خوب
یه خونه که پنجره داشته باشه بتابه نور
مغزم کهنه شد تویه خونه ی بد
وهمین دلیل شد که نتونه بخونه درس
آخه گیج میزد سر کلاس درس
معلم: بهمنی کجایی؟؟ هواست هست؟
زمان گذشت دوپامین مغزم زیاد
شدو هر روز بهم حس وحشت میداد
توهم قاتی با تخیل
باعث شد از زندگیم داشته باشم تنفر
نمیدونم چیشد یه شبو خف کردم
واسه درو همیشه رو خودم قفل کردم...
ورس2:
به خاطر مغز بهم ریختم تحصیل کنار رفت
شبا بیدار صبا خواب واسم بودش عادت
نمیگم از سختیام توی مدرسه
چون نمیخام دید بقیه بهم بد بشه
خلاصه زمان گذشت تاکه یه روز تق تق
دیدم یه قریبه دراتاقمو محکم زد
بعد یه استرسی گرفتم گفتم کیه؟
اون از مامانم پرسید که اسمش چیه؟
مامانم گفتش که اسمش بهمنیه
دیدم استرسم داره بدتر میشه
درو واز کردمو دیدم دوتا مامور
منو کشیدن بیرون از اتاق محکم بدجور
من جیغو داد از فشار وحشت
دستمو گرفتو بهم سرنگ زد
بعد گرفتنم بردنم توی ماشین
اونجا گفتم خدایا این من نبودم کاشکی
بردنم توی بیمارستان رو تخت بستری
نمیدونستم چیداره میشه بد اعصبی
بودم ولی نمیتونستم وحشی
بشم چونکه (آرامش بخش)
روم تاثیر داشت
چشام باز د گفت بهمنی پاشو
خلاصه حبسم تو بیمارستان دوماه شد
همش بهم میگفتن فردا ترخیصی
فردا میشدو میدیدم که هیچ خبری نیس
اون داروها که میدادن بدگیجت میکرد
با اون دارو ها بدون کع هرکی چت میکرد
بگذریم خیلی چیزارو نگیم....
ورس3:
سختیای اونجا خیلی سخت بود
کسی ملاقات نیومده بود خیلی وقت بود
فقط مادرم میومدو بم آرامش میداد
زمان ملاقات تموم بود وقتی چارو نیم میشد
تا اینکه یه روز دپرس منتظر مادر
نگاه به زمان در انتظار ساعت
تا اینکه خبری نشدو من دیدم ظهر شد
تا مادرم غمگین زنگ زد گفت بابا بزرگ فوت شد
بعد از کلی انتظار من ترخیص شدم
و با مشکلات بدتری درگیر شدم
بگذریم بازم میکنم خلاصه
همایون افسرده بود اره تاثیر قرساشه
چند ماه بد مجدد ریاضت
و دوباره بستری
دوباره عصبی
و دوباره رفاقت باهمه دیوونه هاااااا
ادامه داره این داستان بی ریخت
ولی تکسش کردم چون ذهنم بهم میریخت
وقتی بعضیا بم میگفتن خوش به حالت
دلم دردل با میک میخاست تا مشته مال
بده دردای تو تنمو
با قلم خالی شدم
اره ایولا به خودم(2)
یک چاهارم زندگیم تعریف شد فهمیدی چرا تکسام همش غمگین شده
هیچوقت ناشکری نکن چون تو آرامش بودی
شبا موقه خواب گرمو نرم رو بالش بودی
هیچوقت ژسته دپو الکی به خودت نگیر
چون میدونم یه بارم ذهنت نشده درگیر
اره همایون همون پسر بچه گیاس
من درونم پیر شده نگو بچه ای باز
هشتار گذشتش بدون پره ریازته
این تراک بدون که نصفه زندگی ناممه
اوترو:
همیشه
ناهنجار بوده و اینجور داستانا
خدافظ