دانلود آهنگ فقیر از حامد فرد
متن آهنگ فقیر از حامد فرد
دیگه جونی نمونده واسه توان بی حالم
وقتی زمزمه ای میچرخه تو روان بیمارم
اینجا دور و برم داستان فقیر زیاده
وقتی قدم میزنم منه حقیر پیاده
تا که بیماری میبینم بازم بغضه میگیره
یا که میبینم جوونی که با عقده میمیره
بچه ای که کثیفه تو سر و موش خوره زده
جای خوابش پیشه دیواری که موش لونه زده
میگه چی میشه بمیرم خدا منم ببره
خواهش نکنم از کسی دعا ازم بخره
دعا ازم بخرن سرم منّت بذارن
کف دست پوله ناچیزی رو با خفّت بذارن
پدری که دیدۀ داغ روزگاره
اون تو آشغالا مگیرده واسه شام خونواده
شبا کارش اینه که با چشم غم دیده بره
به بچه هاش سیب گندیده بده
در این دنیای تباهی ، شدی محکوم به تنهایی
دیگه نمونده اشکایی ، واسه چشم بی گناهت
در این دریای طوفانی ، در این شبهای بارانی
نمومنده فردای آرامی ، واسه دسته بی پناهت
مغازه ای که ورشکسته تا کرکره پایینه
واسه مردیه که زیر قرض تا خرخره خوابیده
نداره به طلبکارا پولی بره پیش بده
باید اسباب خونشو جای بدهیش بده
دخترش ، زیر کمربند و شلاق و حصاره
مجبوره که بشه زن مرده 53 ساله
یا که ، با یه شال نازک بپوشه سرشو
واسه بدهیه پدرشم بفروشه تنشو
حالا ، حالا یه دنیایی رو سرش خرابه
تموم آرزو و رویای اون نقش بر آبه
خدا آخه چرا ، چرا فقر و اسارت؟
چرا گرفته کله اینجا رو گند و کثافت؟
چرا فقیری با گونی میره تنشو میپوشه؟
چرا شوهری هم خودشو هم زنشو میکشه؟
امیدوارم پدری بی پولو حقیر نشینه
حامد اون روزی نمیخونه که فقیر نبینه
در این دنیای تباهی ، شدی محکوم به تنهایی
دیگه نمونده اشکایی ، واسه چشم بی گناهت
در این دریای طوفانی ، در این شبهای بارانی
نمومنده فردای آرامی ، واسه دسته بی پناهت
وقتی میبینی مردی زندگیش ویلان غم بوده
تموم دار و ندارش هست یه پیکان فرسوده
تا که میخواد واسه خونه نونه حلالی بیاره
هه! ماشینش تو خیابون خرابی میاره
حالا میشینه یه گوشه ای که هی فحش بده
طفلی حق داره ، دیگه به چی دل خوش بشه؟
به چی؟ ها! به امیده پسر معتادش
که شبا کناره خیابون یه سر افتاده
به خدا چرا؟ نکنه اینم شاید رسمته
آخه این مرد تاوون چیو باید پس بده؟
خدا چرا باید رویای اون به خاک بشینه؟
چرا باید بچشو معتاده کراک ببینه؟
مگه نگفتی پیروزی بعده هر سختیه؟
پس چرا میبازیم بازم بعدش بدبختیه؟
خدا بدون همه حرف من حقیر همینه
حامد بمیره و فقیر نبینه
در این دنیای تباهی ، شدی محکوم به تنهایی
دیگه نمونده اشکایی ، واسه چشم بی گناهت
در این دریای طوفانی ، در این شبهای بارانی
نمومنده فردای آرامی ، واسه دسته بی پناهت
حامد اون روزی نمیخونه که فقیر نبینه