دانلود آهنگ قطعه ۱۱ از احمد شاملو
دانلود آهنگ قطعه ۱۱ از احمد شاملو
متن آهنگ قطعه 11 از احمد شاملو
در دل ِ مه
لنگان
زارعی شکسته می گذرد
پا در پای سگی
گامی گاه در پس او
گاه گامی در پیش.
وضوح و مه
در مرز ویرانی
در جدالند،
با تو در این لکه قانع آفتاب امّا
مرا
پروای زمان نیست.
خسته
با کوله باری از یاد امّا،
بی گوشه بامی بر سر
دیگر بار.
اما کنون بر چار راه ِزمان ایستاده ایم
و آنجا که بادها را اندیشه فریبی در سر نیست
به راهی که هر خروس ِ باد نمات اشارت می دهد
باور کن!
کوچه ما تـنگ نیست
شادمانه باش!
و شاهراه ما
از منظر ِ تمامی ِ آزادیها می گذرد
دانلود آهنگ قطعه ۱۱ از احمد شاملو
متن آهنگ قطعه 11 از احمد شاملو
در آوار خونین گرگ و میش
دیگر گونه مردی آنک،
که خاک را سبز می خواست
و عشق را شایسته ی زیباترین زنان -
که اینش
به نظر
هدیّتی نه چنان کم بها بود
که خاک و سنگ را بشاید.
چه مردای ! چه مردی !
که می گفت
قلب را شایسته تر آن
که به هفت شمشیر عشق
در خون نشیند
و گلو را بایسته تر آن
که زیباترین نام ها را
بگوید.
و شیر آهنکوه مردی از این گونه عاشق
میدان خونین سرنوشت
به پاشنه ی آشیل
در نوشت. -
رویینه تنی
که راز مرگش
اندوه عشق و
غم تنهایی بود.
□
«- آه، اسفندیار مغموم!
تو را آن به که چشم
فرو پوشیده باشی!»
□
« - آیا نه
یکی نه
بسنده بود
که سر نوشت مرا بسازد؟
من
تنها فریاد زدم
نه!
من از
فرو رتن
تن زدم.
صدایی بودم من
- شکلی میان اشکال -،
و معنایی یافتم.
من بودم
و شدم،
نه زان گونه که غنچه ای
گلی
یا ریشه ای
که جوانه ای
یا یکی دانه
که جنگلی -
راست بدان گونه
که عامی مرمی
شهیدی؛
تا آسمان بر او نماز برد.
□
من بینوا بندگکی سر به راه
نبودم
و راه بهشت مینوی من
بُزروِ طوع و خاکساری
نبود:
مرا دیگرگونه خدایی می بایست
شایسته آفرینه ای
که نواله ی ناگزیر را
گردن
کج نمی کند.
و خدایی
دیگرگونه
آفریدم ».
□
دریغا شیر آهنکوه مردا
که تو بودی،
و کوهوار
پیش از آن که به خاک افتی
نستوه و استوار
مرده بودی.
اما نه خدا و نه شیطان -
سر نوشت تو را
بتی رقم زد
که دیگران
می پرستیدند.
بتی که
دیگرانش
می پرستیدند.