دانلود آهنگ قطعه ۱۲ از احمد شاملو

IRMUSIC
متن آهنگ قطعه 12 از احمد شاملو
تارهای بیکوک و
کمان ِ باد ِ ولانگار
باران را
گو بیآهنگ ببار!
غبارآلوده، از جهان
تصویری باژگونه در آبگینهی بیقرار
باران را
گو بیمقصود ببار!
لبخند ِ بیصدای صد هزار حباب
در فرار
باران را
گو بهریشخند ببار!
چون تارها کشیده و کمانکش ِ باد آزمودهتر شود
و نجوای بیکوک به ملال انجامد،
باران را رها کن و
خاک را بگذار
تا با همه گلویش
سبز بخواند
باران را اکنون
گو بازیگوشانه ببار!
متن آهنگ قطعه 12 از احمد شاملو
دیری ست تا سوز غریب مهاجم
پا سست کرده است،
و اکنون
یال بلند یابوای تنها
که در خنلنگزار تیره
به فریاد مرغی تنها
گوش می جنباند
جز از نسیم مهربان ولایت
آشفته نمی شود.
من این را نمی دانم، برادران!
من این را نمی بینم
هر چند
میان من و خلنگزاران خاموش
اکنون
بناهای آسمان سای است و
درّه های غریو
که گیاه و پرنده
در آن
رویش و پرواز حسرت است.
بر آسمان
اما
سرودی بلند می گذرد
با دنباله ی طنینش، برادران!
من اینجا پا سفت کرده ام که همین را بگویم
اگر چند
دور از آن جای که می باید باشم
زندانی سرکش جان خویشم و
بی من
آفتاب
بر شالیزاران دره ی زیراب
غریب و دلشکسته می گذرد.
□
بر آسمان سرودی بلند می گذرد
با دنباله ی طنینش، برادران !
من این جا مانده ام از اصل خود به دور
که همین را بگویم؛
و بدین رسالت
دیری ست
تا مرگ را
فریفته ام.
بر آسمان
سرودی بلند میگذرد.