دانلود آهنگ قطعه ۹ از احمد شاملو

IRMUSIC
متن آهنگ قطعه 9 از احمد شاملو
به هزار زبان
ولوله بود.
بیداری
از افق به افق میگذشت
و همچنان که آواز دوردست گردونهی آفتاب
نزدیک میشد
ولولهی پراکنده
شکل میگرفت
تا یکپارچه
به سرودی روشن بدل شود.
پیش بازیان
تسبیح گوی
به مطلع آفتاب میرفتد
و من
خاموش و بیخویش
با خلوت ایوان چوبین
بیگانه میشدم.
متن آهنگ قطعه 9 از احمد شاملو
مرا
تو
بی سببی
نیستی.
به راستی
صلتِ کدام قصیده ای
ای غزل؟
ستاره باران جواب کدام سلامی
به آفتاب
از دریچه ی تاریک؟
کلام از نگاه تو شکل می بندد.
خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی!
□
پس پشت مردمکانت
فریاد کدام زندانی ست
که آزادی را
به لبان بر آماسیده
گل سرخی پر تاب می کند؟ -
ورنه
این ستاره بازی
حاشا
چیزی بدهکار آفتاب نیست.
□
نگاه از صدای تو ایمن می شود.
چه مومنانه نام مرا آواز می کنی!
□
و دلت
کبوتر آشتی ست،
در خون تپیده
به بام تلخ.
با این همه
چه بالا
چه بلند
پرواز می کنی!