دانلود آهنگ قطعه۱۳ از احمد شاملو
متن آهنگ قطعه13 از احمد شاملو
پس پای ها استوارتر بر زمین بداشت*تیره پشت راست کرد*گردن به غرور برافراشت*وفریاد برداشت: اینک من! آدمی! پارشاه زمین!*
و جانداران همه از غریو او بهراسیدند*و غروری که خود به غرش او پنهان بود بر جانداران همه چیره شد*و آدمی جانوران را همه در راه نهاد*و از ایشان بر گذشت*و برایشان سرشد از آن پس که دستان خود را از اسارت خاک باز رهانید*
پس پشته ها و خاک به اطاعت آدمی گردن نهادند*کره به اطاعت آدمی گردن نهاد*و دریاها و رود به اطاعت آدمی گردن نهادند*و تاریکی و نور به اطاعت آدمی گردن نهادند* همچنان که بیشه ها و باد*و آتش، آدمی را بنده شد*و از جانداران هرچه بود آدمی را بنده شدند، در آب و به خاک و بر آسمان، هرچه بودند و به هرکجای*و ملک جهان اورا شد*و پادشاهی آب و خاک، او را مسلم شد*و جهان به زیر نگین او شد به تمامی*و زمان در پنجه قدرت او قرار گرفت*و زرّ آفتاب را سکه به نام خویش کرد از آن پس که دستان خود را از بندگی خاک بازرهانید*
پس صورت خاک را بگردانید*و رود را و دریا را به مهر خویش داغ بر نهاد به غلامی*و به هر جای، با نهاد خاک پنجه در پنجه کرد به ظفر*و زمین را یکسره باز آفرید به دستان*و خدای را، هم به دستان؛ به خاک و به چوب و به خرسنگ*و به حیرت در آفریده خویش نظر کرد، چرا که با زیبائی دستکار او، زیبائی هیچ آفریده به کس نبود*و او را نماز برد، چرا که معجزه دستان او بود و از آن پس که از اسارت خاکشان وارهانید*
پس خدای را که آفریده دستان معجره گر او بود با اندیشه خویش وانهاد*و دستان خدای آفرین خود را که سلاح پارشاهی او بودند به درگاه او گسیل کرد به گدائی نیاز و برکت*
کفران نعمت شد*و دستان توهین شده، آدمی را لعنت کردند چرا که مقام ایشان بر سینه نبود به بندگی*
و تباهی آغاز یافت*
(از کتاب آیدا: درخت و خنجر و خاطره!)