متن آهنگ مالیخولیا از مهرداد آسمانی

گیر داده شبْ بی‌تو به‌من، خون ریخته رو دقیقه‌هام
سرکوب دردی‌ام که باز ول‌شده تو شقیقه‌هام
یه عطسه‌ی خمیازه وُ یه نخ سیگار شب‌شکن
یه خاطره خط زدن و یه نیم‌خواب رو چمن

گذشته بی گذشته من، الانگی دلم می‌خواد
واسه بساط شب‌کشی یه‌خورده خورشید زنده باد

مسیر شب از رو سر لاشه‌ی رویای منه
این پایتخت ِ مرثیه پناه نیست، مدفنه
پلیس بگو نبینتم ولو شده رو تن شب
بگو که گَشتی گم شه از حوالی ِ غیض عسل

گذشته بی گذشته من، الانگی دلم می‌خواد
واسه بساط شب‌کشی یه‌خورده خورشید زنده باد

از رو سراشیبی ِ این شبونه‌ی بدْ ماجرا
سُر می‌خورم تو دامن کبود مالیخولیا
گیج‌وگم‌ام تو خاک‌وخور انگار که دنیا گم شده
انگار که دیو از فاجعه برگشته وُ مَردم شده

گذشته بی گذشته من، الانگی دلم می‌خواد
واسه بساط شب‌کشی یه‌خورده خورشید زنده باد

کی اون‌ور سرگیجه‌گی طعم یه رویا می‌چشه
کی وسط قبر و قفس شکل پریدن می‌کشه
من آخر ِ من‌ام ولی دنیا هنوز اولشه
شب اون‌قده شب شده که خوش نداره فردا بشه

گذشته بی گذشته من، الانگی دلم می‌خواد
واسه بساط شب‌کشی یه‌خورده خورشید زنده باد
گذشته بی گذشته من، الانگی دلم می‌خواد
واسه بساط شب‌کشی یه‌خورده خورشید زنده باد

گذشته بی گذشته
گذشته بی گذشته