دانلود آهنگ منظومه ی مسافر از خسرو شکیبائی
متن آهنگ منظومه ی مسافر از خسرو شکیبائی
دم غروب میان حضور خسته اشیاء
نگاه منتظری حجم وقت را می دید و روی میز هیاهوی چند میوه نوبر ..
به سمت مبهم ادراک مرگ جاری بود و بوی باغچه را باد روی فرش فراغت نثار حاشیه صاف زندگی می کرد ،
و مثل باد بزن ذهن ، سمت روشن گل را گرفته بود به دست و باد می زد خود را ...
مسافر از اتوبوس پیاده شد ، چه آسمان تمیزی در امتداد خیابان غربت او را برد .
غروب بود
صدای هوش گیاهان به گوش می آمد
مسافر آمده بود و روی صندلی راحتی کنار چمن نشسته بود
دلم گرفته ، دلم عجیب گرفته است
تمام راه به یک چیز فکر می کردم و رنگ دامنه ها هوش از سرم می برد .
خطوط جاده در انبوه دشتهای جاده گم بود .
چه دره های عجیبی و اسب....
یادت هست ؟
سپید بود و مثل وازه پاکی سکوت سبز چمن زار را چرا
می کرد