دانلود آهنگ نی و آواز از همای مستان
متن آهنگ نی و آواز از همای مستان
داد درویشی از سر تمهید
سر قلیان خویش را به مرید
گفت که از دوزخ ای نکو کردار
قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببُرد و باز آورد
عقد گوهر ز درج راز آورد
گفت که در دوزخ هر چه گردیدم
درکات جحیم را دیدم
هیزم و آتش و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود...
هیچ کس آتشی نمی افروخت
زآتش خویش هر کسی می سوخت
زآتش خویش هر کسی می سوخت...
شعر از "صغیر اصفهانی