دانلود آهنگ پازل از مجید احمدی
متن آهنگ پازل از مجید احمدی
رازی از دلخوشی درونش بود
دردی از روزگار من کم کرد
دلم از سینه پر کشید انگار
وقتی از پنجره نگاهم کرد !
من زمین خورده بودم اما او
باور تازه ای به خوردم داد:
که تو سیبی کلید یک کشفی
و نباید به سادگی افتاد !
عالم کودکی به من بخشید
من که در مشت کوچکش بودم
او شبیه ترنم پرواز
من نخ بادبادکش بودم!
واژه هایش شراب خالص بود
جمله ای گفت و ساده مستم کرد
تا که مومن شدم به ابراهیم
او مرا خواند و بت پرستم کرد!
چه بگویم از عمق دنیایش
هرچه فهیمدمش نفهمیدم
فلسفه در نگاه او پیداست
نیچه را با دو چشم خود دیدم!
او پر از حس خوب آرامش
در نگاهش هزار و یک دریاست
طرح لبخند او ژکوند است و
سر نقاشی لبش دعواست!
او همین که به راه خود می رفت
یک خیابان بی آبرو می شد
شور تازه به شعر من می داد
وقتی یک جایی حرف از او می شد!
تا شنیدم خدا دلش با اوست
متوکل شدم برب الناس
مومنش شد هر آنکه او را دید
دلبری می کند خدا نشناس!
آمد و خیره شد به چشمانم
با سلامش زد و خرابم کرد
بس که زیباییش هویدا بود
به ستایشگری مجابم کرد!
او همین جا کنار من اما
این برایم شبیه رویا بود
رخنه کرد در تمام دنیایم
او تمامش تمام دنیا بود !
آی من با توام ترانه ی عشق
در کنار تو غصه را کشتم
دل بریدم من از همه دنیا
با تو دنیا نشسته در مشتم !