دانلود آهنگ پیاده رو از یاسر بینام
متن آهنگ پیاده رو از یاسر بینام
یه روز پاییزی// دم دمای غروب
گوشه ی پیاده رو اروم تویه خیابونه شلوغ
از دم تابلویی که روش عکس یه سوپراستاره
قدم میزنم تا اونجایی که پاهام حس داره
بیخیا له اینکه،فردا چی میخواد بشه ؟
هرچی هست،بدتر از اینکه نمیخواد بشه
از لای هم همه و صدایه راننده تاکسیا
دوتا هدفن تو گوشم میزارم با صدایه زیاد
_______________________
دارم فکر میکنم توی دله این جماعت
پیدا میشه ، یه زره جاهم برا من
ا ما تو خیابونی که این همه ادم دورهشه
هرکسی بی تفاوت دنباله کاره خودشه
یکی دنباله اون میره
یکی میدوئه پیه این
یکی خیلی خیلی شاده
یکی خیلی خیلی غمگین
اگه میخوای که ندیده هات رو ببینی
نیمخواد جایی بری کافیه همین جا بشینی
شاید اولین چیزی که دیدی و عجیب نی واست
یه زوج که اومدن خرید عروسی با شن
همه چی اومه همه خوشحال میخندن
که دارن پرونده یه این دوتارم همخوشحال میبندن
غافل از اینکه یکی داره ته قصشومیبینه
یه جون که اگه بگیری این حسشو میمیره
پشت ویترینه مغازه وایستاده با اشک
حلقه ی ازدواج عشقشو میبینه
ههه
خیلی درد ناکه آره؟
دنیا واسه همه ی ما برنامه داره
همینطور که تصمیم میگیری دیگه دستیو نگیری
رو برمیگردونی که دیگه این تصویرونبینی
اونجا یه پیره زنه که یه بغچه رویهشونشه
برایه بچه ی مریضش که تویه خونشه
همش استرس اینو داره که آخره شب
دارو خونه ببنده و پوله دوا جور نشه
نگاه به آقایه سر بزیر سمت راست میکنه
یه طوری انگار، با چماش التماس میکنه
ولی اون اینقد بی پوله و اوزاش گنده
که حتی روش نمیشه بپرسه جوراب چنده
اما این قصه لبات رو بهم میدوزه
از اون پدرها که میبینیشون دلت میسوزه
دسته یه بچشو گرفته اورم راه میره
اطرافو میبینئو از خجالت اورم داغ میشه
همینطور که درگیره آبرو جیبه خالیست فکر
بچه به یه گوشه خیره میشه وا می ایسته
میگه بابا حالا که دستمو گرفتی میبری
منکه بچه ی خوبیم ، یه دونه بستنی میخری
پدر ارزو میکنه که سریع بمیره
حاضره جونشو بده و یه بستنی بگیره
میگه عزیزم اونجا که صفه اصن نیس هیچی
اونا دیونن هوا سرده تو مریض میشی
بیا بریم خونه مامان منتظرها
ناراحت میشه اگه نرسیم واسه شام
توکه نمیخوای مامانی ناراحت شه ازمون
هردو میدوئن سمته خونه و اشکه چشاشون...
ا ما کنار اون که داره یه سیب رو گازمیزنه
یکی رو پله به گدائی نشسته ساز میزنه
اینارو میبینمو میگم بیچاره خودم
ظاهرا منم باید یه روز همین کارو کنم
فکر کنم هیچوقت مثه امروز بدبین نبودم
نمیدونم چی شد که درگیره بد بینی شدم
ولی با اینکه این دفه حرفام همه ترش بودن
خدارو شکر بقیه ظاهرا همه خوش بودن...