دانلود آهنگ کاسه خون از مهراب
متن آهنگ کاسه خون از مهراب
بی معرفت دلم رو کنده از خودش
وقتی که رفت ندید تنم سرد شده
رسید به گوشم که به دنیا اومده
الهی شکر واسه خودش مرد شده
بی معرفت چقدر دعا کرده بودم
که بعد من عاشق هیشکی نشه
میشه مگه عشق یکی جدا بشه
تنهاش بذاره تنهایی پیر نشه
تنها کجا بدونه من چشمای نیمه جونه من
بی سر فقط خدا میدونه
حالا بگو چه حسیه وقتی ببینی اشکمو
رفتی بدونه هیچ بهونه
باز باران با ترانه میزند بر بام قلبم
باز گریه عاشقانه میکنم یاد تو هر دم
با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت
گر تو هم از من گریزی وای بر احواله من
گلایه ای نیست منو فاصله ها همزادیم
گاه تو را از دور ببینم خوبه خوب است حاله من
با دوست عشق زیباست با یار بیقراری
از دوست درد ماند از یار یادگاری
این مرام مادرم وای سیاهی کیستی
جیم جمالت که اصلا آدم موندن نیستی
نون نماز میت و سر به سر خاک زنیم
دردامو حساب نکن امشبو مهمونه منی
دل به دل راه نداشت این روزا ای وایه من
تو چه میدونی شبا از حاله بی تابه دلم
بودنت یه درده و نبودنت درد دگر
یکی نیست پرسد ازت چه کشیدی ای پسر
لاله دیدم روی زیبای توام آمد بیاد
شعله دیدم سرکشی های توام آمد بیاد
سوسنو گل آسمانی مجلسی آراستند
روی و موی و مجلس آرای توام آمد بیاد
بود لرزان شعله شمعی در آغوش نسیم
لرزش زلف سمنسای توام آمد بیاد
در چمن پروانه ای آمد ولی ننشسته رفت
با حریفان قهر بیجای توام آمد بیاد
چشم چشم دو ابرو چشمای گریون بی سو
کمرم بند شکسته ن کمند گیسو
وقت باران همه ی پنجره ها میرقصند
باز کنید پنجره را باز هوا میخواهم
بی سبب نیست که من خیره به لبهای توام
فکر بی جا نکنید واژه ی ما میخواهم
مرز ما بیشتر از یک قدمی فاصله نیست
دو قدم راه بیا چونکه دوتا میخواهم
تنها کجا بدون من چشمای نیمه جونه من
بی سر فقط خدا میدونه
حالا بگو چه حسیه وقتی ببینی اشکمو
رفتی بدونه هیچ بهونه
ما که سوختیم حداقل بند دله دیگر باش
من دلم خون غروبا تو بخند و شاد باش
وصف حالم حاله حول خودزنیست این روزها
شاهدن ولاه سخت است حاله من این روزها
دل به دریا زدی گل بازی میکرد کشتیه من
کم غنی نیست دل ببارد واسه تو مشتیه من
کودکی ده ساله بودم میشنیدم از پرنده
عشق میرود در این دنیا مثله آب رونده
روز مرگم نگذارید بیاید مادرم ترسم اینه بشکند بازم تمامه باورم
جای تلقین به بالای سرم کف بزنید
شاهدی رقص کند جمعه شما کف بزنید
روز مرگم وسط سینه ی من چاک زنید
اندرونه دله من یک قلمه تاک زنید
گم شدم در این شبه سنگی مرا پیدا کنید
از خیابانهای دلتنگی مرا پیدا کنید
وقتی تنها میشوم با خنده یادت میکنم
سخت است میدانم یک روز عادت میکنم
بی سبب نیست که در مزرعه ات میمانم
عاشقی ساده ای از جنسه شما میخواهم
آی آرامشه قلبه خسته ی من برگرد
آی درمان دله شکسته ی من برگرد
های وضعیته حاله ساده ی من خوش نیست
با توام قسمتی از گذشته ی من برگرد
بعد از تو دگر عشق حرام است به من
رفتم که دگر تو را فراموش کنم
رفتم که به در کنم خیالت از سر
هرگز نه دگر هوای آغوش کنم
یک عمر برای دیدن روت کم است
وقتی بروی همدمه من باز غم است
تاریکیه شبها به هیچ کسی رحمی نکرد
اگه خورشید نباشد کمر ماه خم است