دانلود آهنگ کوچه های بی چراغ از سندی
متن آهنگ کوچه های بی چراغ از سندی
تو کوچه های بی چراغ دویدم اون ته تَها به کوچه ای رسیدم
چراغ یه خونه دیدم خاموش بود پیرمرده نَود و بوقی توش بود واسه صدای مرگ هنوز به گوش بود خانوم عِزی اونجا واسش نازمی کرد تو صورتش پُر درد تب سرد چی می شه کرد غصه روبروش بود
یه عملی تو خونه ی بغلی انگار هنوز به هوش بود هی مَرد دیوارای دور و برت همه زرد زنت تو رو رها کرد راهشو از تو جدا کرد توی همین چار دیواری تو زرد وسط اون شب سرد تو دربدر از این ور به اون ور دنبال چند نخود گرد توی همین چار دیواری تو زرد زنت با تو چیکار کرد؟ وقتی که تو بیرون بودی واسه یه بست تریاک داغون بودی مثل یه سگ درِ خونه یارو ساقی پلاس و آویزون بودی رفیقتو دعوت کرد آس و پاس واسه چند تا اسکناس یا ایها الناس میون اون شب سرد تو خمار تو بیکار تو بیعار امان از این روزگار
می گفت دنیا براش قفس شده بود با دود روزگار تو هم نفس شده بود دیدی غرورت اون شب چه پست شده بود
تو کوچه های بی چراغ دویدم اون ته تَها به کوچه ای رسیدم
چراغ یه خونه دیدم خاموش بود پیرمرده نَود و بوقی توش بود
دوسش می داشتی می دونم تو اون چشای نشعت خودم اینو می خونم می دونم می خونم اما از اون دیواره های دودی از اونجایی که تو صف دیدن عزراییل تو هم نشسته بودی من دیگه رو می گردونم
تو لونه روبرو وسط اون هیاهو بین زمین و آسمون یه مَردک سیبیل کُلُفت شنیدم که به زنش می گفت حیف نون بعدش صدای تق و توق واق و ووق مرتیکه داشت عرعر می زد تبر می زد چماق توی کمر می زد زنش بلند ضجه ی بی ثمر می زد انگار که روح از بدنش داشت پر می زد
کناراون تو یه خونه دخترکی با مهر و تسبیح و نخود فالی واسه شوهر می زد
تو کوچه های بی چراغ دویدم اون ته تَها به کوچه ای رسیدم
چراغ یه خونه دیدم خاموش بود پیرمرده نَود و بوقی توش بود
تو کوچه های بی چراغ دویدم اون ته تَها به کوچه ای رسیدم
چراغ یه خونه دیدم خاموش بود پیرمرده نَود و بوقی توش بود
دو تا خونه گذشتم و از اون بالا دیدم میون کاگلا پسرک بیکار ، بیعار با صد هزارتا آرزوهای محال سر خودش رو دار می زد اسم یه دختر لجن به سر رو جار می زد هوار می زد جون از سرش گذشته بود
یکی رو یه کجاوه بلور نشسته بود و تار می زد یکی خرش رو بار می زد مادری نشسته سر یه قبر و زار می زد
خدای من میون آسمون نشسته بود توی دنیای شاه پریا روی بوم سبز نقاشیش نقشه های بهار می زد
دلم می خواد به اون خدا بگم فقط یه بار از آسمون بیاد پایین تو کوچه های بی چراغ رو زمین به اون کوچه که من دیدم سر بزنه فقط همین.
تو کوچه های بی چراغ دویدم اون ته تَها به کوچه ای رسیدم
چراغ یه خونه دیدم خاموش بود پیرمرده نَود و بوقی توش بود
ترانه: مهسا زرین چنگ